نتایج یک پژوهش نوین نشان میدهد که افرادی که به شدت نسبت به طعم تلخ در غذاها واکنش نشان میدهند، ممکن است دارای نوع خاصی از ژن حساس به تلخی باشند که با برخی اختلالات جسمی و روانی مرتبط است؛ از جمله بیماریهای کلیوی و اختلال دوقطبی.
بر اساس این مطالعه که توسط پژوهشگران دانشگاه کوئینزلند استرالیا و به رهبری دنیل هوانگ انجام شده، ژنی موسوم به TAS2R38 که گیرنده طعم تلخ را کنترل میکند، نقش مهمی در عملکردهای فراتر از چشایی ایفا میکند و ممکن است با الگوهای سلامت در بدن انسان مرتبط باشد.
ژن TAS2R38؛ کلید درک حس تلخی و فراتر از آن
حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد افراد، هر دو نسخه عملکردی این ژن را از والدین خود به ارث میبرند. این گروه که گاهی به عنوان “ابرچشندهها” شناخته میشوند، نسبت به ترکیبات تلخ موجود در مواد غذایی مانند گریپفروت، کلم بروکلی، کلم بروکسل و فنیلتیوکاربامید بسیار حساس هستند.
هوانگ توضیح میدهد: «این افراد بهطور ژنتیکی به تلخی بیشتر واکنش نشان میدهند. اگر طعمی برای دیگران فقط کمی تلخ باشد، برای این گروه ممکن است بهشدت ناخوشایند تلقی شود.»
جالبتر اینکه این گیرندههای طعم فقط محدود به زبان نیستند، بلکه در اندامهایی مانند کلیه، ریه، دستگاه گوارش، قلب و حتی مغز نیز یافت میشوند و میتوانند در فرآیندهای فیزیولوژیکی متعدد نقش ایفا کنند.
خطرات پنهان: از کلیه تا روان
در بررسیهای انجامشده روی اطلاعات بیش از ۶۰۰ هزار داوطلب از بانکهای زیستی مختلف، قویترین ارتباط ژنتیکی با اختلال دوقطبی و همچنین نشانگرهای عملکرد ضعیف کلیه مشاهده شد.
مطالعه نشان داد افرادی که دارای این ژن هستند، معمولاً مصرف نمک کمتری دارند چون غذاها برایشان کافی شور به نظر میرسند، اما paradoxically (بهشکلی متناقض)، ممکن است در عمل نمک بیشتری مصرف کنند چون غذاهای شور را خوشایندتر مییابند—که این موضوع میتواند به سلامت کلیه لطمه وارد کند.

سبک تغذیهای متفاوت و سلامت روده بهتر
این ژن همچنین بر ترجیحات غذایی اثر میگذارد. افرادی که این ژن را دارند، معمولاً الکل کمتری مصرف میکنند و علاقه بیشتری به چای، خربزه و خیار دارند. در کنار آن، باکتریهای مفید بیشتری مانند پاراباکتروئیدها در روده این افراد یافت شده که به کاهش التهاب و سلامت بهتر گوارشی کمک میکند.
نکته مهم: رابطه، نه علت
محققان تأکید دارند که این یافتهها به معنای علت و معلول بودن نیست، اما نشانهای از پیوند ژنتیکی قابلتوجه میان حساسیت شدید به مزه تلخ و افزایش احتمال ابتلا به اختلالات روانی و متابولیکی به شمار میرود.
در نهایت، این پژوهش میتواند مبنایی برای طراحی برنامههای تغذیه شخصیسازیشده و حتی راهبردهای جدید درمانی در حوزه سلامت روان باشد.